جدول جو
جدول جو

معنی حسن رزاز - جستجوی لغت در جدول جو

حسن رزاز(حَ سَ نِ رَزْ زا)
حاجی سید حسن رزاز، که بعدها اسم خانوادگی خود را به ’شجاعت’ تبدیل نموده بود از پهلوانان بسیار معروف و باشرافت و خیر تهران بود. محمد قزوینی گوید: من در سی و پنج سال پیش (سال 1290 هجری شمسی) قبل از مسافرت از ایران، کشتی گرفتن او را با اصغر نجار پهلوان دیگر و بسیار مشهور تهران در تجریش دیده بودم، جمعیت فوق العاده انبوهی از هر طرف برای تماشای آن کشتی وپنجه نرم کردن یک جوان 22سالۀ تازه به دوران رسیده یعنی سیدحسن رزاز با پهلوان مشهور پای تخت یعنی اصغر نجار در آن نقطه گرد آمده بودند، و نزدیک بود که فتنه ای برپا شود، ولی مصلحین خیراندیش در میان افتاده نگذاردند که کشتی به آخر برسد و در آن وقت سیدحسن رزاز جوانی بود 22ساله و بسیار قوی هیکل و پیل تن با کلۀنسبتاً کوچک، و بسیار خوش اندام بود تا آنجا که شخص از تماشای آن بدن لخت درشت اندام خارج از معتاد و در عین حال بسیار متناسب الاجزاء که شدت و قوت و صلابت و صحت از آن میبارید، سیر نمیشد. وی در روز هشتم اسفند سنۀ 1320 هجری شمسی مطابق با یازدهم صفر 1361 هجری قمریدر تهران در حدود شصت سالگی درگذشت. (وفیات معاصرین چ محمد قزوینی مجله یادگار سال سوم شمارۀ چهارم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ نِ بَزْ زا)
ابن صباح مکنی به ابوعلی واسطی، در 249 هجری قمری درگذشت. او راست: ’العمل بذات الحلق’ و کتاب ’الکره’. (هدیهالعارفین ج 1 ص 266)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ خَزْ زا)
ابن حمید بن ربیع بن حمید لخمی کوفی محدث مورخ. در بغداد حدیث گفت و در ذیحجه 282 هجری قمری درگذشت. تألیفی در تاریخ دارد. (تاریخ بغداد خطیب ج 8 ص 38) منتظم ابن الجوزی ج 5 ص 154) (معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رَ)
ابن محمد بن حسن بن ابی بکر ملقب به حسام الدین، درگذشتۀ 600هجری قمری او راست: ’التفصیل لجمل التحصیل’. و سه کتاب دیگر او در هدیه العارفین (ج 1 ص 279) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ رُ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش میمه شهرستان کاشان در 35هزارگزی باختر میمه. کوهستانی سردسیر است و 320 تن سکنۀ فارسی زبان دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات، میوه جات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه فرعی به شوسه در حدود خسروآباد دارد. مزرعۀ حسن رباط بالا جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن قاسم بغدادی مکنی به ابوعلی نحوی ملازم صاحب عباد بود و در پیرامون سال 400 هجری قمری درگذشت. اوراست: ’المبسوط’ در لغت. (هدیهالعارفین ج 1 ص 273)
لغت نامه دهخدا